بازیگر تقدیر


mobham

در آنجایی که پر بودم از خالی تو

 

در آن لحظه ای که باور نبودنت ممکن نبود

 

در آن کویر بی کسی ذهنم به جایی نمیرسید دلم گرفته بود از تقدیر

جدایی

 

دلم گرفته بود که چرا تنها برای من میماند نا گفتنی ها

 

که چرا برای من میماند سرنوشتی که آرامش درآن سرگردان است

 

بس خیال ذهنه مرا پر کرده بود...

 

جز او کسی را نداشتم که گله کنم برایش..

 

پیری چن بار مرا صدا زد که چرا دلگیرو پریشانی؟

 

جواب من چه بود!!!آه...

 

بی آنکه چیزی بگویم دستم را گرفت و با لبخند گفت؟خدا بهترین ها را

می آزماید

 

اما من که بهترین نبودم!!! به خود آمدم که چقدر خوب است که خذا در

 

بازی سرنوشت مرا هم به عنوان بازیگر خودش انتخاب کرده است

 

خدایا هیچوقت مرا رها نگذار ،آری بگذار دردها برایه من باشد که همیشه

 

صدایت کنم...



نظرات شما عزیزان:

yas
ساعت22:44---28 آذر 1391
باور به نور و روشنایی است ،
که شام تیره ،از دل شب یلدا
جشن مهر و روشنایی به ما هدیه می‌دهد
« یلدایــتان مبارک »


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:,ساعت23:18توسط elahe mohammadi | |